97. غزل شرقی

ای مطلع شرقِ تغزل، چشمهایت
خورشیدها سر می زنند از پیش پایت
ای عطر تو از آسمان نیلوفری تر
پیچیده در هُرم نفسهایم، هوایت
آیینه ی موسیقی ِ چشم تو، باران
پژواکِ رنگ و بوی گل، موجِ صدایت
با دستهایت پل زدی ای نبضِ آبی
بر شانه های من، پلی تا بی نهایت
پس دست کم بگذار تا روز مبادا
در چشم من باقی بماند جای پایت
صفحه ی ۴۲ - دستور زبان عشق - قیصر امین پور
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۸۷ ساعت 13:42 توسط آرزو سلوط
|
«با عشق ممکن است تمام محالها»