699: جمعهء دارآبادی


موقع برگشت این دو تا آقاپسر شیطون رو دیدیم که با باباشون اومده بودن کوه. بهشون سلام کردم و به دستگیرههای روی لباس سمت چپیه علاقه نشون دادم که گفت: "اینها که بهم وصله دستگیرههای کوهنوردی هستن" و در حالیکه حسابی فاز پُز دادن برداشته بود گفت: "توی مغازهها دنبالش نگردی که بخری ها! من خودم اینها رو اختراع کردم و ساختهام. خیلی توی کوهنوردی کاربرد داره!"

من عاشق اینجور خلاقیتهای بچهها هستم. فکر کن! باباش بهش گفته عصری میریم کوه و ایشون نشسته این دستگیرهها رو اختراع کرده تا کوهنوردها رو نجات بده و .... خدایا شکرت که این کوچولوها رو بهم نشون میدی تا امیدم رو به زندگی از دست ندم :)











«با عشق ممکن است تمام محالها»