621: نرم‌ نرمک می‌رسد اینک بهار!

این روزهای آخر سال که حسابی مشغلهء کاری زیاد می‌شه، فیلِ درونم هم یاد هندستون! می‌کنه. یاد روزهای مدرسه و هفت‌سین‌های فیزیکی که بچه‌ها درست می‌کردن می‌افتم. دلم ضعف می‌ره برای تکرار یک ساعت از اون روزهای خوب؛ نمی‌شه اما! تکرارنشدنیه! این روزها خیلی توی آمار وبلاگم می‌بینم که با جستجوی هفت‌سین و هفت‌سین فیزیکی وارد وبلاگم می‌شن. متاسفانه عکس‌های هفت‌سین فیزیکی مدرسه‌مون باز نمی‌شن و من هم ندارم‌شون! از محیا خواستم که اگه داره برام ایمیل کنه تا بگذارم‌ توی وبلاگ. عجالتاً تا موقعی که عکس‌ها یافت شوند، چند تا لینک براتون می‌گذارم که هفت‌سین‌های متفاوتی داشتن. ببینین:

1. هفت‌سین ریاضی: نقاشی مُخ ریاضی از سفره هفت‌سین با سین‌های ریاضی

2. هفت‌سین نجومی: ایشون هفت تا از موارد نجومی که با س شروع می‌شن رو نام برده و عکس‌هاشون رو گذاشته. مثل این یکی که عکسی از سیاهچاله هستش.

3. هفت‌سین رایانه‌ای: این یکی هم که مخصوص مهندسان نرم‌افزار و سخت‌افزار و ایناست دیگه. البته نمی‌دونم ابتکار صاحب وبلاگ هستش یا نه. امیدوارم که باشه! این هفت‌سین عبارت است از: سرور ، سی پی یو ، سی دی ، سوئیچ ، سیگنال ، سکرت کی ، سشن.

4. هفت‌سین شیمی: اینم که هفت‌سین مهندسی شیمی در دانشکده فنی مهندسی دانشگاه آزاد شهرضاست و عکاسش آقای امیرحسین فضلتی هستن. من نتونستم اسم همهء مواد توی سفره‌شون رو بخونم. ولی خُب طبیعتاً اکثرشون سولفات هستش دیگه!


5. هفت‌سین رایانه‌ای: اینم یه هفت‌سین رایانه‌ای دیگه که من به ایده‌ء ++C ایشون توی سفره عقشولی شدم بسی بسیار زیاد!

6. هفت‌سین فیزیک: این یکی البته لینکی هستش که توش پیشنهاد داده تخم‌مرغ سفرهء هفت‌سین رو با استفاده از علم فیزیک رنگ کنید.

راستی اینم از جشن هفت‌سین فیزیکی اون سال‌های خودم توی مدرسه.

من دلم می‌خواد امسال یه سفره هفت‌سین استثنائی برای محل کارم تدارک ببینم. البته هنوز دارم روش فکر می‌کنم. از هر نوع ایده‌ء جدید هم استقبال می‌شه. اگر هم شما عکسی از یک سفره هفت‌سین جالب دارید، ممنون می‌شم که برام بفرستید تا ببینم و این‌جا لینکش رو بگذارم.

سیب و زمین --- ۴۰۱

روزی از روزهای پاییزی
در میان ترانه‌خوانیِ باد
من و اسحاق و آرزو دیدیم
اتفاقی برای سیب افتاد

جای سیبی که بر زمین افتاد
در کنار درخت جا خوردیم
علتش را ولی نفهمیدیم
ما سه تا سخت جا خوردیم

از همان روز بچه‌ها! اسحاق
در سرش باوری عجیب افتاد
همه‌ی کار و بار او این شد
که چرا از درخت، سیب افتاد؟!

از همان اتفاق ساده به بعد
مشکل ِ بی حسابِ ما حل شد
اسم اسحاق در جهان پیچید
درس فیزیکش آخر، اول شد!

 

۱. چون اسم ِ آرزو توشه؛ ۲. چون فیزیکیه؛ ۳. چون بالاخره کوپرنیک رو توی کلیسا دفن کردن- گیرم بعد از n سال؛ ۴. چون از نمایشگاه و غرفه سوره مهر صیدش کردم این مجموعه شعر ِ کودکانِ "آفرین به آفتاب" سروده "غلامرضا بکتاش" رو؛ ۵. چون اعصاب ندارم و حسابی قاطم!!!

سی‌صد و 90.

بـهم قول بده هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شی به همچین رویای قشنگی فکر کنی و دیگه نذاری هیچکی گند بزنه به روزت؛ که فکر می‌کردی بهترین روز ِ دنیاست.

 

سی‌صد و 75. جشن هفت‌سین فیزیک

سالِ دومی هستش که عید می‌رسه و من معلم نیستم. تکراریه که بگم عاشق ِ مدرسه و شاگردام هستم، اما شایسته‌سالاریِ مملکتِ ما این اجازه رو بهم نمی‌ده که بتونم برم مدرسه و تدریس کنم و باید پشتِ این میزهای لعنتیِ اداره بسوزم و بسازم (اَخ که چه‌قده غر می‌زنم ها!)

با این‌که این‌همه مدت گذشته اما خوب یادمه که شور و شوق و هیجان بچه‌ها این موقع از سال حسابی زیاد می‌شد. همه‌ی حواسشون پی خرید لباس و کفش و مدل موهاشون بود و عملاً هفته‌ی آخر ِ مدرسه نه اون‌ها دل به درس می‌دادن، نه مدرسه می‌تونست تعطیلشون کنه. این بود که دوست و همکار خوبم، خانم دلخوش، به فکر برگزار کردن یه جشن‌واره افتادن تا انرژی بچه‌ها رو یه جورایی غیرمستقیم به سمت درس‌هایی که در طی سال خوندن هدایت کنن.

خُب حالا بریم سر اصل مطلب؛ این‌که هفت‌سین فیزیکی یعنی چه؟! راستش بیشترِ موقع‌ها ازم سوال می‌کنن که: «این دیگه چه جورشه؟ یعنی مثلاً توی سفره یکی از سین‌ها "سیم" باشه و یکی دیگه "سیم‌لوله" و از این چیزا؟» به نظرتون جوابِ من چیه؟ درست حدس زدین: نه! مواد لازم برای درست کردن این هفت‌سین همون موادِ لازم برای هفت‌سین واقعی هستش: سیب، سماق، سرکه، سمنو، سیر، سکه، سبزه، و باقی قضایا؛ اما تفاوتش اینه که دانش‌آموز این مواد رو جوری توی سفره می‌گذاره که یادآور یکی از قوانین فیزیک یا یکی از آزمایش‌هایی باشه که توی کتاب‌های فیزیک دبیرستانی هستش. یک مثال پیش‌پا افتاد ه و ساده: سیب برای اکثر مردم یادآورِ کشفِ قانون جاذبه توسط نیوتن هستش. دانش آموز یه ماکت خوشگل از این موضوع درست می‌کنه و بقیه‌ی کارهایی که ایشون می‌تونه انجام بده برمی‌گرده به خلاقیتِ ایشون و قوه‌ی تخیّل شما!

یکی از این سین‌های جذاب برای من رسم ِ خطوطِ میدان مغناطیسی توسط سماق هستش که بچه‌ها به خوبی از عهده‌اش برمیان و رسم خطوط رو هم به خوبی یاد می‌گیرن. آزمایش‌های شکست نور با سرکه و سکه، خطوط میدان الکتریکی با سبزه، سطح شیب‌دار، درست کردن آونگ و یادآوری قوانین مربوط به اون با سیب، و کلی ایده‌های ناب دیگه که مخصوص خود بچه‌هاست و خیلی‌هاش شاید به ذهنِ منِ معلم هم نمی‌رسه.

راستی یک سال صبح ِ روز ِ جشن با دوستم، خانم دلخوش، رفتیم بازار گُل و کلّی گل و سبزه و سنبل هم خریدیم و دادیمشون به خودِ بچه ها تا به نفع بچه های محک اونها رو بفروشن و یه آقایی هم از موسسه اومدن و از صبح توی مدرسه بودن و صندوق محک رو آورده بودن. پول زیادی نبود اما در حدّ وسع بچه ها کار بزرگی بود.

حالا از اون وقت ها که معلم بودم دو سال گذشته و تازه دست و دلم به قلم رفته تا از مدرسه بنویسم. امیدوارم معلم‌ فیزیک‌هایی که این پُست رو می‌خونن قدر شاگردانشون رو بدونن و سعی در هر چه بیشتر بارور کردنِ خلاقیت‌های اون‌ها داشته باشن؛محفوظات رو بگذارید برای اون معلم‌هایی که یا ذوق و سلیقه‌ ندارن، یا داشتن و سیستم ازشون گرفته یا ...یا چی؟!

اینم مسابقه ی این پُست: چند مورد استفاده از قوانین مربوط به فیزیک رو در این عکس مشاهده می کنید؟



254. آهاااان! پس مسئله فيزيكيه!

ميگه: من اين نوشته هاتو دوس ندارم. تلخَ ن؛ من طنز ميخوام.

ميگم: سوژه ندارم، وقت ندارم، حوصله ندارم! اصلاً كاري نداري؟ ميخوام برم...

ميگه: كجا؟

ميگم: چه ميدونم. شايد رفتم منيريه.

ميگه: پس اگه رفتي برا من از اون فلاسكا بگير كه آب رو سرد نيگه! ميداره.

ميگم: فلاسك اگه فلاسك باشه كه براش فرقي نداره. آب رو با هر دمايي بريزي توش، دماش رو ثابت نيگه ميداره!

ميگه: يعني چي؟

ميگم: خُب به خاطر اينكه اطرافش خلا هستش، تبادل گرمايي با محيط نداره؛ نه گرما ميگيره و نه گرما از دست ميده، يعني تقريباً اينطوره.

ميگه: آهاااان! پس مسئله فيزيكيه! ولي خُب چرا كُلمن فقط آب رو سرد نيگه ميداره؟

ميگم: هيچي هيچي! اصلاً قطع كن ميخوام برم مطلبِ طنز بنويسم!

 

پي نِو۱: اي خدا اين زينب جون جانِ من رو از من و خوانندگان بلاگم نگير! بلند بگو: آميييييييين!

پي نِو۲: از صبح گمان برده بودم كه هك شده ام، بس كه بلاگم باز نميشد. تعدادِ وافر ِ بازديدكنندگانِ امروز ِ اينجا شاهدي بر اين ماجراست.شاعر ميگه: با قلبِ من بازي نكن، اي بلاگفا جون! اي بلاگفا جون!

پي نِو۳: چيه خُب؟ بس كه نوشته ام "پي نوشت"، پسر خاله شديم رفت! حالا با اسم ِ كوچيك صداش مي زنم؛ مشكليه؟!؟!

96.

پیتر وارن

الکتریسیته به زبان ساده

ترجمه از محمد حسین باج ور

انتشارات آستان قدس رضوی

روی جلدش نوشته "علم برای نوجوانان". در این جا بنده به شخصه! بسی تقاضا دارم از معلمانِ شمع سوز مانندِ فیزیک که:" آقا! خانم! بیایید کمی هم نوجوان باشیم." کتابی است به غایت جَلَب! که برای تدریس مبحث الکتریسیته در سال اول و سوم دبیرستان به کار رود همی! حالا از مزاح گذشته، نویسنده ای که برای مفاهیم فیزیک از کاریکاتورهای با مزه استفاده کنه، بسی نویسنده ی باحالی می باشد، به جانِ خودم؛ حالا "پیتر وارن" که دیگه جای خود داره. کتاب رو هدیه گرفته بودم در روز ِ معلم، از مامانِ امیرصدرا، و از آنجایی که کماکان معلوم نیست سال بعد هم تدریس فیزیک داشته باشم، خواستم باقیات صالحاتی از خود بر جای بگذارم همی تر!

 از مطالب کتاب در ادامه مطلب نوشته ام.

ادامه مطلب

 

80. صید قزل آلا در امواج سهمگین یا آخرین چاره ی ناخدا

  قزل آلای مقوایی

می خوام شرح آزمایشی رو بگم که بیشتر شبیه بازیه و ممکنه آزمایشِ کوچیک و پیش پا افتاده ای به نظر برسه؛ اما کاربردِ بسی مهمی داره.

فرض کنید شما ناخدای یک کشتی ِ بزرگ هستید (یکی از آرزوهای خودم) و طوفانی شدید و هراس انگیزناک! شروع شده. امواج ِ غول آسا و کوه پیکر ِ دریا به بدنه ی کشتی ِ شما می خورن و هر آن، امکانِ غرق شدنِ کشتی وجود داره و جَک و رُز به سمتِ قایق های نجات می رن (ای وای ببخشید! این مالِ یه داستان دیگه بود). خلاصه که توی بد مخمصه ای هستید؛ جناب ناخدا! چه کار می کنید؟

هول نشید ها، خودتون رو هم ناراحت نکنید. کافیه به یادِ آزمایشی بیفتید که در مدرسه ی قزل آلایی صید نموده اید:

 

 

ادامه مطلب

 

 

پی نوشت:

آزمایش های ساده و شگفت انگیز

از Tom Tit

ترجمه ی کاظم فائقی

انتشارات تکنیک

 

67. سوالات امتحان فیزیک 2

 

امروز صبح که در حال آپلود سوالاتم بودم، بعد از گذاشتن ۲ صفحه، برق خانه مان پَر!

تا الان هم که نبودم.

و این شد که الان ۲باره گذاشتمشون.

سوالاتِ عزیز ِ فیزیک۲ را در ادامه مطلب ببینید، لطفاً، باید!

ادامه مطلب

56. شگفتی های فیزیک

ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ ق.م) معتقد بود که هر چه جسمی سنگین تر باشد، سریع تر می افتد. آیا درست می گفت؟

آنچه احتیاج دارید:

1.      یک کاغذ مچاله شده به شکل توپ

2.      یک لنگه کفش (با دمپایی هم کارمون راه می افته)

3.      یک صندلی محکم (محکم ها!)

آنچه باید انجام دهید:

روی صندلی بایستید. کاغذ مچاله شده را در یک دست و کفش را در یک دست دیگر بگیرید. آن ها را در جلوی خود تا اندازه ای که امکان دارد بالا نگه دارید و در یک زمان هر دو را رها کنید.

آنچه اتفاق می افتد:

جسم سنگین یعنی کفش و جسم سبک یعنی توپ کاغذی، هر دو با هم و در یک زمان به زمین می رسند.

چرا؟؟؟

ارسطو اشتباه می کرد (خب خیلی هم عجیب نیست؛ ایشان یک فیلسوف بودند نه یک معلم فیزیک!). جرم یک جسم، در سرعت سقوط آن تاثیری ندارد؛

 زیرا با توجه به پایستگی انرژی داریم :mgh = 1/2 mv2

كه از دو طرف رابطه جرم حذف می شود و بنابراین تاثیری بر سرعت ندارد.

با این وجود چرا اگر کاغذ را مچاله نکنیم، همزمان با کفش به پایین نمی رسد؟

اگر کاغذ را مچاله نمی کردیم، هوایی که با سطح زیرین کاغذ برخورد می کرد، باعث کاهش سرعت سقوط کاغذ می شد و کفش زودتر به زمین می رسید. در مورد اجسام دیگر (مثل پر) هم مقاومت هوا همین تاثیر را دارد. حالا لطفا یک صفحه کاغذ بردارید و خودتان آزمایش کنید.

" شگفتی های فیزیک" آزمایشهای ساده فیزیک با وسایل ساده

نویسنده: جودی برکندریج؛مترجم: طاهره رستگار؛ انتشارات مدرسه


+ پ.ن:خودم هم با وجود دانستن این موضوع همین الان آن را امتحان کردم؛ نتیجه می دهد، به جان خودم! و اینک شهود!!!

35. پدیده ی پخش

 

اين گلها

طاقتم را طاق کرده اند

خشکند

اما هجوم حجم عطر تو بر لبانشان

اتاقم را ویرانه کرده

تونیستی،

و هستی...

چه تناقض دلچسبی!                                                          

 

پ.ن1: وقتی گلی خوشبو یا یک شیشه عطر با در باز را وارد اتاق کنید، بوی خوش آن در اتاق استشمام می شود. برای توجیه این پدیده می توان گفت مولکولهای عطر در مسیر خود به صورت کاتوره ای با مولکولهای هوا برخورد کرده و به این ترتیب به قسمتهای مختلف اتاق منتقل می شوند. این پدیده، پخش مولکولهای عطر در اتاق نامیده می شود.(با تلخیص از کتاب فیزیک دوم دبیرستان، صفحه ۱۱۸)

 

پ.ن2: این گلهای عزیز که ذکر خیرشون بود، امروز در مدرسه از دست محبوبی به دستم رسید و دریافتم حال سعدی را!

 

31. تارهای نوری

 

تار نوری                                                       

دیروز برای فیزیک ۱ قسمت زاویه حد و بازتاب کلی رو درس میدادم. وقتی به مصداق های بیرونی این دو پدیده رسیدیم و از منشور و سراب و آندوسکوپی و تار نوری حرف می زدم اونقدر شور گرفته بودم که حس نوازنده ای رو داشتم که داره ساز میزنه و از دنیای بیرونش بی خبر شده. یه لحظه به فکرم رسید نکنه این طفلکی ها هیچی نمی فهمن و من دارم برای خودم عشق می کنم. ازشون خواستم اونها هم پدیده های مشابه رو نام ببرن. جالب بود؛ از فواره گرفته تا سر مسواک جزء مثالهای جالبی بود که می گفتن و سرمستی من رو چند برابر کردن.

در تارهای نوری به دلیل این که زاویه تابش نور از زاویه ی حد بیشتر میشه، نور نمی تونه از تار خارج بشه و در نهایت بعد از بازتابهای متوالی از سر تار بیرون میاد. نمونه ی ساده ی اون چراغهای شب خوابیه که تارهایی به اون وصله و سر این تارها روشن میشن. از تارهای نوری در مخابرات استفاده میشه که بسیار هم پر کاربرده. از جلب بودن! تار نوری همین بس که در مقایسه با کابلهای مسی سبک تر و منعطف تره،سطح مقطع کوچک تری داره، دچار القاهای الکترومغناطیسی نمیشه و در نهایت این که ارزان تر می باشد.

 img/daneshnameh_up/7/75/PH_FIBER_01.jpg

پی نوشت خصوصی : چند روز پیش که یه آقایی داشتن با بنده در مورد ازدواج صحبت می فرمودند، وقتی گفتگو به مسائل کاری کشیده شد، خیلی صادقانه بهم گفت که درس دادن مطالب تکراری واقعا وقت تلف کردنه و باورش نمیشه که آدم بتونه ۳-۲ کلاس پشت سر هم مطالب رو تکرار کنه. حقیقتش اینه که چندان از اون آقای محترم خوشم نیومده بود وگر نه یک لکچر ۱۲۰ دقیقه ای راجع به این موضوع میدادم که درس دادن فیزیک، فیزیکی که علمه ونه فقط حل مسئله، اونقدر جذابه و هزار تو داره که:

"از هر زبان که می شنوم نا مکرر است!"

23. "یخ داغ"

"ما عادت داریم فکر کنیم که آب در حرارت بیش از صفر درجه نمی تواند به حالت جامد وجود داشته باشد.

پژوهشهای بریجمن فیزیسین انگلیسی نشان می دهد که چنین نیست. آب تحت فشارهای بسیار زیاد در دمای بمراتب بیش از صفر درجه منجمد می شود. بریجمن نشان داد که فقط یک نوع یخ وجود ندارد بلکه می تواند چند نوع یخ وجود داشته باشد. یخی را که او "یخ شماره ۲" نامید تحت فشار فوق العاده زیاد یعنی ۲۰۶۰۰ اتمسفر به دست می آید و در دمای ۷۶ درجه نیز منجمد باقی می ماند. اگر می توانستیم به این یخ دست بزنیم انگشتانمان می سوخت. اما نمی توان به آن دست زد زیرا این یخ در ظرف هایی با دیواره های ضخیم از فولاد ساخته تشکیل می شود. جالب است که "یخ داغ" از یخ معمولی متراکم تر است و به جای اینکه روی آب بایستد می باید به زیر آب برود. "

اینها از کتاب پرلمان بودن. جلد ۲ صفحه ی ۱۴۳.

اما نوع دیگه ای از یخ گرم هم وجود داره که با اعمال میدان الکتریکی ایجاد میشه...

 

ادامه نوشته

17. فیزیک برای سرداغی!

 

 

یواش یواش یا تند تند فرقی نمی کنه، بالاخره که باید برگردیم روی مود مدرسه. بنابراین همین اول سال جدیدی دلم میخواد با یه مود خوب شروع کنم مخصوصا که امروزهم یه هدیه خوب  به دستم رسید در حمام روزی!

 

کتاب "فیزیک برای سرگرمی " نوشته ی "پرلمان" رو یکی از همکارام که اتفاقا دوست خیلی خوبم هم هست، داشت و دائم پز داشتنش رو میداد. کتاب رو سال 71 از نمایشگاه بین المللی گرفته بود. نمی دونم چقدر میشناسیدش (کتاب رو عرض میکنم!) ولی اندر احوالاتش همین بس که اگرچه چاپ اولش می رسه به سال 76 (میلادی رو عرض میکنم!) در مسکو، اما هنوز هم در نشون دادن جذابیتهای فیزیک مهارت دارن( پرلمان رو عرض...!).

کتاب نایاب بود، اما دیروز زینب برام خریدش و کلی ذوق کردم. چاپ جدیدش کار انتشارات خوارزمی است. الحق که دستشون درد نکنه.

 

فیزیک برای سرگرمی

پ.ن : اگه دوست دارید مساله ی دو کتری رو از کتاب در ادامه ببینید.

 

ادامه نوشته

8. نظریه ی ریسمان

دوست عزیزی راجع به این تئوری ازم سوال کرده که چون نظریه ریسمان و تئوری آشوب از موضوعات پاپ من در زمان دانشجویی بود کلی خاطره ی خوب برام زنده کرد. ازجمله یادآوری کلاسهای ساده اما پربار استاد دانا و محبوبم دکتر غلامرضا جعفری. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش!

اجمالا نظری به این لینک بیاندازید:

 

http://physix.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=32&Itemid=9

در ضمن بگم که دانش بدست آوردن دراین حیطه ها حقیقتا نیازمند اطلاعات ریاضی کافی و وافی و ورود به حیطه ی کوانتوم مکانیکه.(یادش بخیر من این درس رو بعد از ۲بار افتادن پاس کردم!)