680: منیریه
یادم باشه یه روز که سرِ کِیف بودم و اوضاع جهان به کامم بود، بیام از دونه دونهء مغازههای میدون منیریه تا چهارراه سپه بنویسم؛ یه جورِ خوبی که دلتون بخواد دونه دونهشون رو ببینید جز یکی! اون یکی هم نمیگم کدومه که ضدتبلیغ نشه. اصلاً چطوره مثل اون همشهریمون تابلو بزنم: مکانیکی برادران مرادی به غیر از یحیی!
حالا... بگذریم! یکی از عقشولیترین مغازههای راستهء وسایل کوهنوردی مغازهء پیرمرده است. ما بهشون میگیم پیرمرده؛ خیلی هم پیرمرد نیستن البت! آقای خطیبی توی مغازهاش علاوه بر وسایل کوهنوردی نو و کارکرده که برای فروش داره، انرِژی مثبتی هم داره که باید ببینید. چند روز پیش که رفته بودیم برامون مدالهای قدیمی کوهنوردیشون رو آوردن و نشونمون دادن که حسابی کیفور شدیم. خواستم شما هم در این لذت شریک بشید:


من به صورت ویژه به این سه تا عاشق شدم و البته یکیشون رو هم هدیه گرفتم؛ اونی که عکس قلهء دماوند رو داره. آقای خطیبی گفتن که اینها رو اون موقعها به کلاهشون میزدن و بسی داشتنش مایهء افتخار بوده. ریا نشه البت!

«با عشق ممکن است تمام محالها»