699: جمعهء دارآبادی
حالا که حرف پاییز همهجا هست باید بگم که بهترین فصل برای استفاده از طبیعت و کوهستان، به نظر من، پاییزه. اگر حواستون باشه و به موقع خودتون رو بپوشونید تا سرما نخورید، هم هوا خوبه و هم مناظر زیبا هستن. توی درّهها و کوههای اطراف هزار و یک رنگ میبینید که مسحورتون میکنه. این هفته ما دارآباد بودیم و به زالزالک و گردو و شادی و خنده گذشت. ابتدای مسیر دارآباد یه کافه هست به اسم "سربندغلاک" که دمنوشکده داره و حسابی از دیدنش سر شوق اومدم:


موقع برگشت این دو تا آقاپسر شیطون رو دیدیم که با باباشون اومده بودن کوه. بهشون سلام کردم و به دستگیرههای روی لباس سمت چپیه علاقه نشون دادم که گفت: "اینها که بهم وصله دستگیرههای کوهنوردی هستن" و در حالیکه حسابی فاز پُز دادن برداشته بود گفت: "توی مغازهها دنبالش نگردی که بخری ها! من خودم اینها رو اختراع کردم و ساختهام. خیلی توی کوهنوردی کاربرد داره!"

من عاشق اینجور خلاقیتهای بچهها هستم. فکر کن! باباش بهش گفته عصری میریم کوه و ایشون نشسته این دستگیرهها رو اختراع کرده تا کوهنوردها رو نجات بده و .... خدایا شکرت که این کوچولوها رو بهم نشون میدی تا امیدم رو به زندگی از دست ندم :)


موقع برگشت این دو تا آقاپسر شیطون رو دیدیم که با باباشون اومده بودن کوه. بهشون سلام کردم و به دستگیرههای روی لباس سمت چپیه علاقه نشون دادم که گفت: "اینها که بهم وصله دستگیرههای کوهنوردی هستن" و در حالیکه حسابی فاز پُز دادن برداشته بود گفت: "توی مغازهها دنبالش نگردی که بخری ها! من خودم اینها رو اختراع کردم و ساختهام. خیلی توی کوهنوردی کاربرد داره!"

من عاشق اینجور خلاقیتهای بچهها هستم. فکر کن! باباش بهش گفته عصری میریم کوه و ایشون نشسته این دستگیرهها رو اختراع کرده تا کوهنوردها رو نجات بده و .... خدایا شکرت که این کوچولوها رو بهم نشون میدی تا امیدم رو به زندگی از دست ندم :)
+ نوشته شده در یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 13:1 توسط آرزو سلوط
|