چیه؟ خیال کردین معلم ها فحش بلد نیستن؟ خُب درست خیال کردین! اما کافیه سیم ثانیه جلوی در مدرسه بایستن تا استاد بشن، مخصوصاً که موقع کلاس های تجدیدی و تقویتی باشه. جِقِله هایی که به من ِ معلم هم متلک میگن: "چادر پوشیدی که مانتو مدرسه ات معلوم نشه؟"استاد این فن هستن.

اما اصل ِ تیتر مالِ شاگردامه. امروز فهمیدم که چرا همه با مانتوهایی سر کلاس هستن که انگار همین الان از ماشین لباسشویی در اومده (بس که چروکن). سما* امروز می گفت: "خانم! آدم صدتا دامنه و بُرد تعیین کنه و 60تا معادله ی مثلثاتی حل کنه اما مجبور نشه توی تابستون با مانتو مدرسه بیرون بیاد؛ مثل فحش می مونه به خدا!" یادم افتاد اون قدیم ها که خودم می رفتم مدرسه، برای اینکه بتونم مانتوی مدرسه رو توی مهمونی هم بپوشم! به خاله ام گفته بودم جیب هاش رو پاکتی کنه که به خاطر همین جیب ها نگذاشتن اون مانتو رو توی مدرسه بپوشم.

تازه اشم وقتی جلوی آینه قدّی حیاط مدرسه می ایستم، بدتر لجم در میاد که زمان ما داشتن آینه توی کیف، جرمش از حمل مواد مخدّر هم بیشتر بود؛ ولی الان این ها آینه قدی دارن و حالی به حولی! خُب زودتر برم تا سر درد دلم بیشتر از این باز نشده.

 

 

* یکی از شرورترین بچه های مدرسه است، نمی دونستم؛ آخه توی کلاس من از برّه هم رام تره (مگه برّه رامه اصلاً؟) از ترم بهار که کلاس تقویتی حسابداری ها رو می رفتم با هم تریپ رفاقت برداشتیم. امروز سر کلاس بعد از اینکه 2بار اومد پای تخته و چند بار هم سوال های خوبی پرسید، دو تا از بچه های ته کلاس تلگرافی به هم گفتن: "آدم شده!" و به هم نشونش دادن. بعد از کلاس از عمه جانم پرسیدم: "سما چه جور بچه ایه؟" گفت: "معلم ها از دستش شکارن. نکنه اشک تو رو هم در آورده؟"