164. يازده
- فكر مي كنيد بياد؟
- گفت قرارمون بين ساعت 10 تا 11. مي دونين چرا؟
- نه.
- مي گفت دو تا آدم كنار ِ هم مثل يازده مي مونن.
- يه آدم هم مثل يازده مي مونه؛ به شرطي كه فقط به پاهاش نگاه كني.
- شما هيچ حرف اميدواركننده اي نداريد كه بزنيد؟!
مرتبط جات:
+ دلِ نازك دل از من شكست
+ اين سه فيلم
پي نوشت: به من ميگي شبيه اون استاد ادبياتِ عبوس و بي عشق ِ توي فيلمم.
خودم اما خودمو بهتر ميشناسم هاني! من اون درختِ كاج ِ ايستاده جلوي اون ساختمون قديمي ام كه ...
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم مهر ۱۳۸۷ ساعت 11:59 توسط آرزو سلوط
|
«با عشق ممکن است تمام محالها»