سیصد و 14: صيّادِ قلّابي در نمايشگاهِ قرآن
پينوشت: این بالاییها رو به دوست جان نشون میدم و از صیدِ خود بسي ذوق مينمايم، كه دوست جان بر ميگرده و ميگه: "حقّا كه صيّادِ قلّابي هستي!" من كه شديداً دِپزدهام و قيافهام شبيهِ گربهي شِرك شده ميپرسم: "آخه چراااااا؟" ميگه: "يعني از اين صيّاد اَلَكيها نيستي كه با تور كار ميكنن و هر آت و آشغالي كه دم ِ دست باشه صيدشون ميشه. تو از اونايي كه با قلّاب صيد ميكنن و ..."
بقيهاش رو چون تعريف از خود ميشه ديگه نمينويسم،اما خُب شما كه ميدونين همچون جاندار ِ سُمداري كه بهش تي تاپ داده باشن كيفور شده بودم، بسي!
+ نوشته شده در شنبه هفتم شهریور ۱۳۸۸ ساعت 22:46 توسط آرزو سلوط
|