642: بیست و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب 5
گزارشِ واپسین روزهای نمایشگاه: قربانت گردم... بر من ببخش که مدتی این مثنوی تاخیر شد و نشد گزارش روزانه بنویسم. گیرم که قراری هم نداشتیم برای این روزنوشتهها و اجباری در کار نبود؛ لیکن قلبم رضا نمیداد بیخبر باشی از اوضاع و احوال. روزهای آخر خلافِ وعدههای مسئولین کمافیالسابق خلوت بود و استثناء آن پنجشنبه بود که پیرمان کرد؛ بسکه جمعیتِ کارت بهدست! معطل بودند و دستگاههای پوز فقط به ما پُز میدادند! آری چنین بود برادر! باقی گزارش را به جهت خارج نشدن روزمرهها از ذهنم، به شماره ذکر خواهم کرد:
1. بالاترین غلطخوانیِ نام کتاب در بین کتابهای انتشارات مربوط میشود به :"پادشهر" میلاد عرفانپور و "هبوط" دکتر شریعتی. شنیدن "یادشهر!" و "هَبوط" خوراک روزمرهمان بود. البت تیر خلاص وقتی زده شد که دخترخانمی با عشوه فراوان پرسیدند: "خانم zan دکتر شریعتی با دال ذال دارید؟" من :| نویسنده کتاب ذن :| دکتر شریعتی :| حتی دکتر چمران :|
2. خانم جوانی برای اینکه جواب سوالشان را بگیرند و نیز به جهت راهنمایی من به عنوان فروشنده کتابها: "خانم! این میلاد عرفانپور که هستش، کتابهای عرفان نظرآهاریشون رو ندارین؟" که در این لحظه بنده با چنین حجم عظیم آگاهی در بین کتابخوانان و کتابخرانِ این مرز و بوم! چنان موشک امید به فضا پرتاب شده و تاکنون از وی اطلاعی بدست نیامده است. فلذا خانوادهای را از نگرانیِ مبادا پیدا شدنِ ما برهانید پِلیز!
علیایحال! چیزک دیگری به خاطر مبارکمان نمیرسد. فعلاً خدافظی و اینا تا بعد اگر چیزی یادم آمد بیایم و بنویسم. از روز ِ آخر هم طبعاً همان روزِ آخر خواهم نوشت.
باقی بقایت
1. بالاترین غلطخوانیِ نام کتاب در بین کتابهای انتشارات مربوط میشود به :"پادشهر" میلاد عرفانپور و "هبوط" دکتر شریعتی. شنیدن "یادشهر!" و "هَبوط" خوراک روزمرهمان بود. البت تیر خلاص وقتی زده شد که دخترخانمی با عشوه فراوان پرسیدند: "خانم zan دکتر شریعتی با دال ذال دارید؟" من :| نویسنده کتاب ذن :| دکتر شریعتی :| حتی دکتر چمران :|
2. خانم جوانی برای اینکه جواب سوالشان را بگیرند و نیز به جهت راهنمایی من به عنوان فروشنده کتابها: "خانم! این میلاد عرفانپور که هستش، کتابهای عرفان نظرآهاریشون رو ندارین؟" که در این لحظه بنده با چنین حجم عظیم آگاهی در بین کتابخوانان و کتابخرانِ این مرز و بوم! چنان موشک امید به فضا پرتاب شده و تاکنون از وی اطلاعی بدست نیامده است. فلذا خانوادهای را از نگرانیِ مبادا پیدا شدنِ ما برهانید پِلیز!
علیایحال! چیزک دیگری به خاطر مبارکمان نمیرسد. فعلاً خدافظی و اینا تا بعد اگر چیزی یادم آمد بیایم و بنویسم. از روز ِ آخر هم طبعاً همان روزِ آخر خواهم نوشت.
باقی بقایت
+ نوشته شده در جمعه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 22:7 توسط آرزو سلوط
|