690: و کوه طنین انداخت...
دیروز داییجانم رو توی تاکسی دیدم، خیلی اتفاقی! این موضوع توی تهران شاید یک در هزار اتفاق بیافته؛ اما چند روز قبلش هم همونجا و همون ساعت دیده بودمشون که سوار تاکسی بود و از پنجره تاکسی اسمم رو صدا کرد تا سوار بشم. داییم رو دوست دارم با وجود هزار هزار رودربایستی که باهاش دارم. بار اول سه تا کتاب از توبیاس وولف توی دستم بود. کتابا رو نیمنگاهی انداخت و بیخیالشون شد. لابد خیال برش داشت که که وولف، گرگ، شیب! دیروزی اما کتاب خالد حسینی بود. رمان جدیدش به نام "و کوه طنین انداخت". ظاهر کتاب رو دوست ندارم. نشر پیکان لابد فقط برای برنده شدن در جدالِ چه-کسی-کتاب-جدید-خالد-حسینی-را-زودتر-چاپ-کرد اینجوری کتاب رو داده بیرون که داییجانم بدون نگاه کردن به عنوان و نام نویسنده بگه: "از نشر علی کتاب میخونی؟!؟!" بعد اما فهمید کتاب جدید خالد حسینی توی دستشه و حسابی کیفور شد. حیف که قبول نکرد به زور هدیه بگیردش ازم!
کتاب ترجمهای هستش از: 2013 And the Mountains Echoed: A Novel By Khaled Hosseini
مترجم کتاب خانم "مهگونه قهرمان" هستن و تا اینجا و بدون مقایسه با ترجمههای دیگه، به نظرم ترجمهء روان و دلنشینی رو انجام دادن و از همین تریبون سپاس از ایشون. البته اینم بگم که داستان به خودیِ خود بسیار گیراست و موقع خوندنش شاید خیلی از ایرادات ویراستاری و ترجمه اصلاً به چشم نیاد. اگر دوست داشته باشید میتونید قسمتهایی از کتاب رو بدون ترجمه از اینجا مطالعه کنید. بخش اول کتاب هم که بسیار بسیار جذاب و دلنشینه رو میتونید از وبلاگ یک پزشک بخونید.
توی سرشناسه کتاب نوشته شده که: کتاب حاضر با عنوان "و کوهها طنینانداز شدند" ترجمه محسن عقبایی توسط انتشارات بهزاد در سال 1392 فیپا گرفته است." من هنوز جایی این یکی ترجمه رو ندیدهام ولی به نظرم میرسه ترجمه درستتری از عنوان کتاب دارن؛ باید ببینیم توش چه خبره!
راستی بهای جلد شمیز این کتاب 16،500 تومان و جلد گالینگورش 19،500 تومانه.
این هم طرح جلد اصلیِ کتابه که به نظرم با فضای داستان و پری و عبدالله سنخیت بیشتری داره:
این یکی هم عکس جلد ترجمهء فارسی کتاب؛ با پسزمینهء عکس ابراهیم از منطقهء علمکوه و سرچال:
من به قسمت از داستان حسابی عقشولی شدهام:
اگر کتاب رو خوندید، دوست دارم نظرتون رو دربارهاش بدونم. ممنون میشم اگر نوشتههاتون در مورد این کتاب رو با من هم در میون بگذارید.