دخترک توی مترو کنارم نشسته بود و به مادرش گیر داده بود این چیه اینجا نوشته؟ مامانش گفت دعای فرج. باز پرسید، باز مامانش همینو گفت. بعد کلافه شد گفت دعای فرج چیه دیگه؟ مامانش شروع کرد به خوندن دعا! بچه هم عصبانی از اینکه نمی فهمه، خواست کتابو پرت کنه... خب قبل از اینکه پرت کنه، من گوشیم رو بهش نشون دادم و بعد ازش عکس انداختم و در نهایت به جای کتاب، حواسش پرت شد ;)