90. قرمز تر از سفید
وسواس ِ دوست داشتن
مرا به یادِ ماهی قرمزی می اندازد
که در آب های تُنگ بلور
به آرامی
خواب رفته است
یک روز ماهی قرمز
از آب سبک تر خواهد شد
و دستی ماهی قرمز را – که دیگر نه ماهی ست
و نه قرمز –
از پنجره
به باغ
پر
تا
ب خواهد کرد
چهارشنبه ی پیش بود که خریدمش. هول بودم تا زودتر فرهاد جعفری عزیز رو ببینم، پول هم خیلی همراه نداشتم؛ اما طرح ِ جلدِ ساده و عجیبش، با فرمولِ انرژی جنبشی (که یعنی نویسنده اش فیزیک حالیشه) و اون C2H5OH که منو یادِ محمد آقا* میندازه، و یک عالمه شعر ِ توی کتاب، خُب حق بدید که بخرمش؛ حتی اگر 2500 تومنش رو به زینب بدهکار بشم. (آقای فروشنده ی کتابِ جلوی نشر چشمه هم یواش یواش می خواد از علاقه ی من به کتاب، حُسن استفاده رو ببره ها!) هیچ مقدمه یا توضیحی از نویسنده (یعنی شاعر) نداشت. من هم ایشان رو جستجو کردم و یه چیزایی (البت نه زیاد) دستگیرم شد ولی اگر کسی چیزی از ایشون می دونه بسم الله!
قرمزتر از سفید
کیومرث منشی زاده
چاپ اول تابستان 1370
* یه آدم نازنین، که حالا به قولِ امیرصدرا کوچولو که میگه بابام فرشته ی مهربون شده، از قید جسم رهاست و آزاد.
شعری که بالا نوشتم رو به صورت کامل و چند تا شعر قشنگ دیگه از کتاب رو در ادامه بخونید plz !
«با عشق ممکن است تمام محالها»