پر زدن از دام ابریشم به من هم می‌رسد
شادمانی‌های بعد از غم به من هم می‌رسد
 
برگ‌ها از شاخه می‌افتند و تنها می‌شوند
از جدایی ،‌گرچه می‌ترسم‌، به من هم‌
می‌رسد
 
هر کجا هستم من از یاد تو غافل نیستم
در خیابان شاخهء مریم به من هم می‌رسد
 
گندم گیسوی تو از باغ مینو بهتر است
از گناه حضرت آدم به من هم می‌رسد
 
گر چه از من هیچ‌کس غیر از وفاداری ندید
بی وفایی‌های این عالم به من هم می‌رسد
 
هر کجا سروی به خاک افتاد با خود گفته‌ام
نوبت هیزم‌شدن کم کم به من هم می‌رسد